سلامتیه اون لحظه ای که از همه دنیا دلت گرفته... نه کسی رو داری باهاش درد دل کنی نه دلت می خواد کسی رو ناراحت کنی... سکوت میکنی و تو دلت میگی... خدایا شاید قسمت من این بوده بازم شکرت که هستی و مثل ادم هات منو تنها نذاشتی... . . . . . مدام میگفتی خیالت تخت من وفادار توام... و من چه ساده لوحانه خیالم را تختی کردم برای عشق بازی تو با دیگران.... . . . . . در اخر گفت بازی برد و باخت داره... زبانم بند امد که بگویم بی انصاف کدام بازی؟؟؟ من با تو زندگی کردم نه بازی... . . . . . غمگینم همانند دلقکی که روی صحنه نمایش چشمش به عشقش افتاد که با معشوقش به او می خندید... . . . . . طناب را به گردنم انداختند گفتند اخرین ارزویت؟ گفتم دیدن عشقم... گفتند خسته است راستش تا صبح طنابت را بافته...
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |